- تیت پر
کتک زدن، زخمی کردن
معنی تیت پر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جوجۀ مرغ که تازه پر درآورده و پرهایش مانند سیخ راست باشد، خارپر، سوزن پر، سوزن بال
جوجۀ مرغ که تازه از تخم درآمده و پرهایی شبیه خار دارد، سیخ پر، خارپر، پرهایی که در ابتدا به شکل خار در تن جوجه های پرندگان می روید
روشی از کاشت خربزه، هندوانه و مانند آنکه تخم را در زمین هموار می کارند و بعد اطراف آن را خاک می دهند
(اَ کَ)
لغت نامه دهخدا
برندۀ تخت. تخت گیر. که تخت رباید و گیرد:
تخت بر، آن سر که بر او پای تست
بختور، آن دل که در او جای تست.
نظامی
تخت بر، آن سر که بر او پای تست
بختور، آن دل که در او جای تست.
نظامی
(پَ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان بربرود بخش الیگودرزشهرستان بروجرد واقع در 43 هزارگزی جنوب الیگودرز کنار راه مالرو چشمه ویران به قلعه هومه. کوهستانی و معتدل، دارای 109 تن سکنه. آب آنجا از چاه و قنات. محصول آن غلات و لبنیات. شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری و راه آن مالروست. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
(پُ)
لغت نامه دهخدا
ظرفی که تا نیمه در آن چیزی باشد. نصفه. (ناظم الاطباء). نصفان. (منتهی الارب). آنچه که به نصف رسیده باشد. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به نیم پری شود
(هََ مَ)
لغت نامه دهخدا
قصبۀ مرکزی شهرستان طوالش که در 74 هزارگزی بندرانزلی و سر راه آستارا به بندرانزلی قرار دارد. قصبه ای جدیدالاحداث است که در حدود 300 باب دکان و ادارات مختلف دارد. سکنۀ آن در حدود دوهزار تن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
(پَ)
لغت نامه دهخدا
بچۀ جانوران پرنده را گویند که هنوز پر ایشان خوب برنیامده باشد و مانند خاری در نظر نماید گویند سیخ پر شده است. (برهان). بچۀ مرغ که ابتدای پرآوردن او باشد. (فرهنگ رشیدی). بچۀ جانوران پرنده که هنوز پرهایش کامل برنیامده و خوب پهن نشده باشد ومانند خار نمودار شوند. (غیاث اللغات) :
سبزه نورسته تو گویی مگر
بچۀ طوطی است که شد سیخ پر.
امیرخسرو (از آنندراج)
سبزه نورسته تو گویی مگر
بچۀ طوطی است که شد سیخ پر.
امیرخسرو (از آنندراج)
(تَ تِ زَ)
لغت نامه دهخدا
کنایه از آفتاب جهانتاب. (برهان) (آنندراج). تشت زرین. آفتاب. (فرهنگ رشیدی) (ناظم الاطباء) :
مگر روز قیفال او راند خواهد
که تشت زر ازشرق رخشان نماید.
سراج الدین سکزی (از انجمن آرا).
، تشتی از طلا. و رجوع به طشت زر شود
مگر روز قیفال او راند خواهد
که تشت زر ازشرق رخشان نماید.
سراج الدین سکزی (از انجمن آرا).
، تشتی از طلا. و رجوع به طشت زر شود
(تَ پُ)
لغت نامه دهخدا
دهی از بخش میان کنگی در شهرستان زابل است که در شش هزارگزی باختر ده دوست محمد و دوهزارگزی راه مالرو تخت شاه به ده دوست محمد قرار دارد. جلگه ای گرم و معتدل است و 112تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه هیرمند و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
(تَ وَ)
لغت نامه دهخدا
پادشاه. دارندۀ اورنگ پادشاهی:
چو دیدم کزین حلقۀ هفت جوش
بر آن تخت ور شد جهان تخته پوش.
نظامی
چو دیدم کزین حلقۀ هفت جوش
بر آن تخت ور شد جهان تخته پوش.
نظامی
((لُ پَ))
فرهنگ فارسی معین
نیلوفر، گیاهی است که مانند پیچک به اشیاء اطراف خود می پیچد و بالا می رود، گل هایش شیپوری و کبود رنگ می باشد
زخمی که بر اثر تماس زیاد دست و پا با گل پدید آید، زراعتی
نام قسمتی از زمینهای کشاورزی دشت سر آمل
سالار، قوی، حیوان نری که برای جفت گیری نگهداری شود
درخت توت
صندلی چوبی خزانه ی شالیزار
مرحله ای از رشد شالی که در آن غلاف نشا دو برگه شود
خار خارپشت، خارجوجه تیغی
پره ی دسته ی چوبی کندو که با آن ماست را به دوغ تبدیل کنند
نوعی نفرین
لباس های کهنه
بی شعور، عقب مانده ذهنی
کومه ی چوبی مخصوص گالشاها در منزل گاه های گالشی
چرب بودگی، چرب بودن
به موقع